ماهنامه همشهری تندرستی - ترجمه الهه فخریان: افراد موفق در مهم ترین موقعیت ها تاثیرگذار هستند. موفقیت، الهام بخش و جالب است. واقعیت این است که هر فرد موفقیت مانند شما از گوشت و پوست و خون ساخته شده است. آن ها موفق به دنیا نیامده اند، اما تفاوت های کوچکی در این میان وجود دارند که افراد موفق را برجسته و متفاوت می سازد؛ واقعا جنبه های کلیدی که آن ها را از دیگران متمایز می سازد، چیست؟
1- افراد عادی از دیگران حرف می زنند و افراد موفق درباره ایده ها سخن می گویندافراد عادی اهل غیبت و پشت هم اندازی هستند. آن ها به دیگران کمکی نمی کنند بلکه با رگه هایی از حسادت درباره مردم صحبت می کنند؛ اما افراد موفق درباره ایده های گوناگونی صحبت می کنند که می تواند زندگی آن ها را بهبود بخشد. برنامه ها، اهداف، صحبت ها و ابتکارات موضوعاتی هستند که در بحث های میان افراد موفق جریان دارند.
2- افراد عادی تعیین هدف می کنند و افراد موفق طرح های جزئی اقدامات را تعیین می کنند«خود متوسط» درون شما می خواهد در سال جدید وزن کم کند و سیگار کشیدن را در کنار بگذارد؛ اما به احتمال زیاد قادر نخواهد بود که هیچ یک از آن ها عملی سازد.
افراد موفق هم اهداف خود را تعیین می کنند، با این حال مهم تر این است که آن ها مجموعه ای مفصل از اقداماتی را تعیین می کنند که برای دستیابی به هدف نهایی خود باید انجام دهند. در حالی که افراد عادی تنها هدف تعیین می کنند، افراد موفق فعالیت ها و عادات روزانه، هفتگی، ماهانه و سالانه خود را تعیین می کنند که درواقع منتج به دریافت نتیجه از دیدگاه در مورد آن ها می شود.
3- افراد عادی از زندگی شکایت دارند و افراد موفق خود را با زندگی وفق می دهندچندین بار شاهد گلایه افراد درباره مشکلات، به جای مسئولیت پذیری و کنار آمدن آن ها با زندگی شان بوده اید؟ شاید افرادی را ببینید که بهتر از شما زندگی می کنند و شانس بهتری داشته و درها منتظر گشایش برای آن ها هستند. چگونگی رفتار با این حقیقت تعیین کننده، فقط این است که آیا شما یک فرد عادی هستید یا یک فرد موفق؟
حقیقت این است که هر کسی مشکلات را تجربه می کند. هم انسان های در اوج و هم انسان های در شرایط سخت، با چیزی در حال مجادله و مبارزه هستند. شما نمی توانید جلوی موانعی را بگیرید که سر راه زندگی شما سبز می شوند. اما می توانید آن را کنترل کنید. در جایی که افراد عادی آرزو می کنند که کاش زندگی ساده تر بود، افراد موفق آن را پذیرفته و راه حلی برای مسائل آن پیدا می کنند.
4- افرادی عادی خود را ملزم به هنجارهای اجتماعی می دانند و افراد موفق برای خود هنجار تعیین می کنندهنجارهای اجتماعی برای کنترل آشفتگی ها ایجاد شده اند، نه برای کمک به آن ها. افراد عادی از انحراف از الگوهای معمول و رایج ترس دارند. اغلب تنها چیزی که آن ها را متوقف می کند، نیاز به دریافت پذیرش از سوی دیگران است.
در مقابل، افراد موفق به دنبال پذیرش از سوی دیگران نیستند. حقیقت این است که اگر نسخه ای برای موفقیت وجود داشته باشد، باید همگان بتوانند از آن استفاده و آن را تکرار کنند.
درواقع، خلق و امتحان قوانین خود برای طی یک مسیر فوق العاده لازم است. این مسیر پر از پستی ها و بلندی ها است، اما بیشتر اوقات مسیرهای کشف نشده است که به نتایج عالی منتج می شوند.
5- افراد عادی در رویای آینده ای بهتر هستند و افراد موفق آینده بهتر را خلق می کنندهمه می خواهیم زندگی بهتری داشته باشیم؛ شادی بیشتر، آزادی بیشتر، سلامت بهتر و استقلال مالی بیشتر، مطلوب ترین خواسته ها هستند. همه تا حدی برای رسیدن به این اهداف در تلاش هستند. افراد عادی صرفا رویاپردازی می کنند در حالی که افراد موفق از هیچ تلاشی برای خلق آن آینده رویایی دریغ نمی کنند. باید بدانید عمل کردن و نه رویاپردازی، چیزی است که باعث به حقیقت پیوستن یک خیال می شود.
6- افراد عادی اجازه می دهند تفکرات شان روی آن ها اثر بگذارد و افراد موافق روی تفکرات خود اثر می گذارندهر انسانی گاهی دچار تردید و افکار منفی می شود. این دقیقا طبیعت انسان و شیوه عملکرد مغز او است. بسیاری از افراد این تفکرات را به عنوان واقعیت های غیرقابل تغییر پذیرفته که آن ها را وادار به پذیرش موضوعات در زندگی شان می کند.
در مقابل، افراد برجسته از اثر تفکراتی که دارند، مطلع هستند، بنابراین روی تفکرات خود طوری اثر می گذارند که برای شان کارایی داشته باشد. شما می توانید وجود تفکرات منفی را به عنوان واکنش نرمال بپذیرید، آن را ندیده بگیرید و به جای آن به جنبه های مثبت تر بیندیشید.
7- افراد عادی لذت آنی را ترجیح می دهند، اما افراد موفق پاداش های بلندمدت را می پسندندآیا کسی را می شناسید که از دریافت پاداش خوشحال نشود؟ ما هم نمی شناسیم؛ اما نحوه پاسخگویی و واکنش به این لذت متفاوت است. در عصری که آموخته ایم راحتی را به هرچیز دیگری ترجیح دهیم، ترجیح شادی های آنی راحت تر است. با این حال، افراد موفق می دانند که اغلب باید در انتظار تجربه شادی واقعی باشند.
در حالی که افراد عادی به پاداش های کوتاه مدت (مانند پرخوری، سیگار کشیدن و پشت گوش انداختن کارها) عادت می کنند، افراد موفق از پاداش های بلندمدت به عنوان نیروی محرکه برای دستیابی به اهداف شان استفاده می کنند.
8- افراد عادی فراوانی را دوست دارند و افراد موفق عاشق محدودیت هستندافراد عادی عاشق دارایی هستند و هرچه بیشتر داشته باشند، احساس شادی بیشتری می کنند. پرداختن به یک خودروی لوکس، داشتن وسایل بسیاری که باید آن ها را تمیز، ذخیره و مرتب کنند؛ این ها همه به دلیل عدم تعیین محدودیت هایی است که به یک فراوانی منجر می شوند و آن ها را از اهداف خود دور می سازند.
یکی از ویژگی های افراد موفق این است که آن ها برای تمرکز روی موارد واقعا مهم، بسیاری از چیزها را محدود می سازند. خرج های اضافی و غیرضروری، اتلاف وقت، تفکرات و رابطه با افراد منفی را کنار می گذارند. با محدود ساختن این موارد، می توان محیطی را خلق کرد که در آن بتوان رشد کرد.
9- افراد عادی همیشه نیمه خالی لیوان و افراد موفق همیشه نیمه پر لیوان را می بینندبدون شک نگرش شما روی رفتارتان اثر خواهدگذاشت. دیدن بخش منفی هر چیز، حتما عادتی نادرست و نامناسب است، اما این رفتار، رویکرد بسیاری از مردم در زندگی است.
بسیاری افراد شکایت دارند که آن ها یک عامل تعیین کننده برای بهتر کردن زندگی شان را کم دارند. ساده تر اینکه آن ها معتقدند که لیوان آن ها یک نیمه خالی دارد؛ اما افراد موفق، از هر آنچه دارند نهایت استفاده را می کنند. به عبارت دیگر، آن ها لذت را در دیدن نیمه پر لیوان یافته اند.
10- افراد عادی درباره مردم قضاوت می کنند و افراد موفق فقط درباره خودشان قضاوت درباره مردم یکی از بدترین عاداتی است که بعضی ها به آن دچار هستند. همان طور که می توان حدس زد، این کار مختص افراد عادی است. آن ها زمان خود را برای قضاوت درباره مردم به جای کمک و مشارکت در ایجاد ارزش در جهان پیرامون خود تلف می کنند. این حقیقت دارد که انسان های موفق نیز قضاوت می کنند؛ بله آن ها هم قضاوت می کنند، اما تنها خود را مورد قضاوت قرار می دهند، یعنی رفتار خود، اعمال خود و نگرش های خود را بررسی می کنند. آن ها از قضاوت کردن، به عنوان ابزاری برای نتیجه گیری درباره مسیر خود استفاده می کنند.
11- افراد عادی تلویزیون می بینند و افراد موفق هر روز مطالعه می کنندنقطه اشتراک بین افراد موفق و افراد عادی در علاقه آن ها به لذت بردن از اوقات فراعت شان است.با این حال، تفاوت در طریقه سپری کردن این زمان ها است.
براساس تحقیقات صورت گرفت، یک فرد عادی 9 سال از عمر خود را در حال تماشای تلویزیون است. حقیقت این است که اخبار فوری و داغ، برنامه های مستند جنجالی و داستان های تلویزیون هیچ ارزشی به زندگی شما اضافه نمی کند. در کل، این ها سه رکن اصلی تلویزیون هستند؛ البته بدون ذکر تبلیغات بی شماری که در تلاش است به شما چیزی را قالب کند؛ چیزی که اغلب به آن نیازی ندارید.
کتاب در طرف دیگر این طیف قرار دارد. مطالعه کردن ارزش فراوانی به زندگی شما می دهد؛ افق های دید شما را وسعت داده و به شما مسائل فراوانی را آموزش می دهد. مشکل شما هرچه که باشد، حداقل یک کتاب درباره آن وجود دارد. از آنجایی که افراد موفق دائما به دنبال پیشرفت هستند، غرق شدن در مطالعه را به زل زدن بیهوده و بی هدف به تلویزیون ترجیح می دهند.
12- افراد عادی وسیله می خرند و افراد موفق به دنبال خریداری ارزش ها هستندیک شباهت دیگر میان 2 گروه مورد بحث ما در خرج کردن پول است؛ هر دو گروه ولخرج هستند. پیشنهادهای ویژه، تخفیف های فوق العاده و جوایز برای فریب افراد عادی در خرید چیزهایی است که به آن ها نیازی ندارند. بیشتر این چیزها تنها برای چند لحظه به زندگی آن ها ارزش می بخشد و به سرعت از میان می رود و در میان انبوه دیگر وسایل گم می شود. افراد موفق پول خود را با ارزش خرج می کنند. این الزاما برای خریداری چیزهای مادی و فیزیکی نیست. این ارزش می تواند به شکل تجربه، فرصت های جدید یا تجربیات ویژه باشد.
13- افراد عادی می خواهند از دیگران بهتر باشند و افراد موفق می خواهند خودشان بهتر بشونداغلب، انسان ها در مقایسه خود با دیگران گم می شوند. در نتیجه عزت نفس و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند و آرزوهای خود را در دستاوردهای دیگران قرار می دهند.
برخلاف این رویکرد، افراد موفق می خواهند از آنچه دیروز بودند، بهتر شوند و مهم تر اینکه، آن ها می خواهند دیگران هم پیشرفت داشته باشند.
14- افراد عادی نمی توانند «نه» بگویند و افراد موفق به راحتی و اغلب «نه» می گویند«نه» از آن دسته و واژگان قدرتمندی است که می توانید برای بالا بردن میزان موفقیت خود از آن استفاده کنید. با این حال، بسیاری از مردم ریسک استفاده نکردن بجا از این واژه را نادیده می گیرند. آن ها به هر شرایطی «بله» می گویند. در نتیجه، آن ها درواقع به چیزهایی «نه» می گویند که بیشترین اهمیت را دارد. در یک افق بلندمدت، «نه» گفتن می تواند ترسناک باشد؛ اما با درنظر گرفتن همین دیدگاه بلندمدت باید همین الان «نه» گفت به جای آنکه از نتایج بعدی «بله» گفتن، افسوس بخوریم.
شما باید به عادات غذایی نادرست، استعمال دخانیات و سبک زندگی بی تحرک «نه» بگویید، در این صورت به سالم تر بودن «بله» می گویید. افراد موفق از «نه» گفتن در کارهای روزانه بهره می برند، در حالی که افراد عادی قدرت استفاده از این لغت ساده دو حرفی را نادیده می گیرند.